دوستت دارم
کاش همیشه نگاهت مال من
دستانت مال من
...
اما در این خراب آباد
باید خود را بفروشی تا چشمت دنبال نان نباشد.
بیا برویم به آن سو
سویی که آرایش و تیپ را می آفرینند ُنمی پرستند.
دوستشان دارم
شیطان را نیز
چون مرا می شناسانند
در مرده شور خانه ای که مرده هایش علائم حیات دارند می زنگم.
هستی
جواب بده
اینجا ایران است
با روبات های پیشرفته ای که همه با آدم اشتباه می گیرند
خسته ام.
همه جوابمان را می دانند
اما نمی دانم چرا
چرا
دکترم می گوید قلبت از فشار علامت های سوال در حال ایستادن است
لعنت به ......
......
......
از این همه فهم و آگاهی استفراغم گرفته.
بی چارگیم همین بس که از بی کس با ناکسان هم آخور شده ام.
تنهایم
این غم شیطانی را دوست دارم
نمی پرستمش
شاید روزی.
روزی از پرستیدن شیطان
به دوست داشتنش افتادم
و اینک ...
تنهایم.
صدایی آهسته می گوید:
در حسرتش بمان،
بشکنش
فریادی می گوید:
بمان
التماست می کنم
نمی دانم
آدم، دنیا،...
آه
کسی،چیزی،...
مبادا پشیمان شوم.
چرا بی حسم؟
به اینکه حالا می دونم بابا سرطان داره.
به این که پسر فامیل گناه می کنه.
به اینکه امشب نماز نخوندم.
به این که....